وعشق آفریده شد به یاد چشمهای تو
و این غزل نوشته شد به پای تو فدای تو
تمام هستی و زمین به خاطر تو آمده
تو کوثری ،تو جنتی،بهشت خاک پای تو
من آن فقیر و تشنه ام که سالها نشسته ام
به انتظار دیدن و شنیدن صدای تو
سجود می کند زمین کنون در سرای تو
تمام میخ ها خجل ،زتو زچشم و سینه ات
و در که ناله می زند هنوز بعد وای تو
هنوز آب مهر تو ولی همیشه تشنگی...
صدای وا عطش عطش کجاست کربلای تو
زبان گنگ و لال من چه ساده باز می شود
اگر مرا نظر کنی فقط نظر ،فدای تو
من از نژاد آریا به پای بوس می روم
به پای بوس هشتمین که هست او رضای تو
مریم بهرنگ فر